سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که ساعتی بر خواری فراگرفتن شکیبایی نورزد، همواره در خواری نادانی باقی بماند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

بی نشان


سلام

 

سال نو مبارک....انشا الله که سال پر خیر و برکتی باشه و چشممون به ظهور آقامون روشن بشه

 

سال گذشته رو اصلا دوست نداشتم اما روزای آخر تونستم با یه کمک کوچولو تو جابجایی خونه ، مامان و بابا رو از خودم راضی کنم که خودش قشنگترین پایان بود.

 

کلی برنامه ریخته بودیم که بعد تحویل سال بریم شمال و مادر رو برداریم بریم مشهد که همزمان میشد با سفر بچه های رهپویان و بعدم برگشتنی بریم یه صله رحم اساسی بکنیم !

اما شب عید شنیدیم که برادر همسرم که بزرگ و عزیز فامیلم هستن از نردبان افتادن و استخوان زیر لگن ایشون بدجوری شکسته....این اتفاق وقتی افتاد که داشتن راه می افتادن برای مشهد....خلاصه سفر هممون بهم خورد....روزای اول سال خیلی سخت گذشت چون ایشون قبلا سکته مغزی کرده بودن و همه نگران عملشون بودن اما خدا رو شکر بخیر گذشت.

موقع عمل زنگ زدم به آبشار گلم که بگم رفتین حرم دعا کنید... ساعت یک گذشته بود...گوشی جواب نداد ...حدس زدم تو حرم باشن اس ام اس دادم که در اومدن ببینن ! چند دقیقه بعد دیدم جواب اومد!! آبشار می گفت وقتی اس ام اس دادی تو حرم بودیم...تعجب کردیم چون اونجا کلا خط بستس و برای جواب مجبور شدیم بیایم بیرون!!!

قربونش برم آقا رو که انقده هوای زائراشو داره... روز آخر که مرخص می شدن رفتیم کنار دریا....سرد بود ولی خوش گذشت....چقده آفریده های خدا قشنگن!

وقتی داشتیم برمی گشتیم توی جاده هراز گیر افتادیم تو برف و کولاک.توی اون گردنه همه ماشینا از هم سبقت می گرفتن تا زودتر نجات پیدا کنن. برف و مه همه جا رو پوشونده بود...هیچ خونه ای هم نبود نزدیکش....شدیدا ترسیده بودم و نگران....شاید تعجب کنین اما نگرانیم از ...ببخشینا...از نیاز به دستشویی بود...میبینید انسان چقده حقیره!!! چقده ما نیازمندیم اما با کوچکترین کاری به خودمون مغرور میشیم!

 

" بسم الله الرحمن الرحیم"

"هل أتی علی الانسان حینٌ من الدهر" خداوند در سوره انسان به این مدت زمانی که بر انسان گذشت و کوچکی و حقارت انسان اشاره میکنه که در تمام این مدت  " لم یکن شیئاً مذکورا " چیز قابل ذکری نبود!

" إنّا خلقنا الانسان من نطفه أمشاج" همانا ما انسان را از نطفه ای مختلط آفریدیم . " نبتلیه " او را می آزماییم!!!

ای انسانی که از این نطفه ناچیز به وجود اومدی یادت باشه در آزمایشی،هر لحظه ات داری امتحان پس میدی اما غره میشی به توانایی هات در حالیکه این خداست که " فجعلناه سمیعاً بصیرا "...چرا خدا بهت شنوایی و بینایی داد....هیچ هواست هست؟!

آخه خدا دوست داره پس ابزار استفاده از هدایتش رو بهت میده اما کاش شکر این نعمت رو بدونی و بجا بیاری :" إنّا هدیناه السّبیل إمّا شاکراً و إمآ کفورا "

 

تولد برترین خلقت خدای باری تعالی،  پیامبر رحمت و مهربانی رسول خدا محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله )  و رهبر شیعیان جهان امام جعفر صادق (علیه السلام) بر همه شما مبارک باد

 

 

حرف آخر:

 

آن که چند روزی کشیک نفس خود را بکشد و صادرات و واردات آن را مواظب باشد بدرد خود می رسد و چاره ی درمانش می کند!

علامه حسن زاده آملی

 

 

التماس دعا



بی دل ::: چهارشنبه 86/1/15::: ساعت 2:20 عصر


بسم الله الرحمن الرحیم

والشمس و ضحاها* والقمر إذا تلاها* والنهار إذا جلّاها*

و سوگند به خورشید و گسترش نور آن* و سوگند به ماه  هنگامی گه بعد از آن درآید* و سوگند به روز هنگامی که جهان را روشن می سازد*

 امام صادق (علیه السلام):

منظور از این آیات شریفه امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است و منظور از .. والنهار اذا جلّها.. قیام امام زمان (علیه السلام) است.

 

سلام

هر سال  شب شهادت دردانه آقا ابا عبدالله خانم حضرت رقیه تو خونه روضه داشتیم اما دو سالی که از قم در اومدیم، این توفیقم نداریم.

دیشب تو اتاق فرهنگ شیعه ، یه سخنرانی جالب از حاج آقا احمدی گذاشتن که خیلی دردهای شیعه رو قشنگ می گفتن اما آخرش یه روایتی گفتن که خلاصشو براتون می گم.

 می گفتن یه آقایی به نام آقا سید ابراهیم در شام زندگی می کردند که سه تا دختر داشتند. یه شب خانم حضرت رقیه به خواب دختر اولشون می رن و می فرمان که: داخل قبر من رو آب گرفته و باعث اذیت منه... به پدرت بگو بیاد و قبر من رو تعمیر کنه! دختر صبح خواب رو برای پدر تعریف می کنه اما آقا سید ابراهیم با توجه به اینکه زمان حکومت عثمانی بوده می گه که تو این وانفسا انجام این کار ممکن نیست...اگه من هم بخوام کسی توجه نمی کنه...این یه خوابه و نمیشه بهش استدلال کرد.خلاصه کم توجهی می کنه.

شب دیگه همین خواب رو دختر دوم می بینه باز جواب رد آقا سید ابراهیم...باز خانم به خواب دختر سوم می رن ولی باز هم ایشون نمی پذیره تا اینکه خانم به خواب خود آقا سید ابراهیم می رند و دیگه حجت بر ایشان تمام می شه!

 آقا سید میره سراغ حاکم زمان و داستان رو تعریف می کنه و از اوجا که خدا می خواست او هم می پذیره و از علما دعوت می کنه برای انجام این مهم. هر که کلید به در می اندازه باز نمیشه الا آقا سید ابراهیم...هر که کلنگ میزنه کلنگ بر می گرده تا اینکه آقا سید دست به کار میشن.وقتی مزار شریف باز میشه حقیقت ثابت میشه....آقا سید وضو میگیرن و غسل می کنن و بدن مطهر رو خارج می کنن...کفن سالم بوده ...باز میکنن تا بشورند...بدن مطهر خانم سه ساله، دردانه آقا ابا عبدالله رو آقا سید ابراهیم در بغل می گیرند....خدااااا....گفتند همه جای بدن کبود بوده...بمیرم برات خانم جانم...همه جا غیر ناخن و دندان ها...آخه یه بچه سه ساله مثل گل می مونه ...جسم کوچکش چه توانی داره برای این کبودی

آقا سید سه شبانه روز این بدن مطهر رو در بغل داشتند بدون اینکه خسته بشن...خوابشون بگیره...گرسنه بشند ویا تشنه...ای خدا امان از تشنگی....

بعد سه روز تعمیرات تموم میشه و خانم رو بر می گردند تو مزارشون و اونجا از خانم یه پسر به اسم آسید مصطفی می گیرند...که پرده دار این مزار شریف میشه!

 رفتی دوباره.. دلم گرفته.. تو این خرابه.. میون این خاک غم گرفته.. دلم گرفته

دختری تنها.. که بی قراره.. همه میگن .. یتیمه .. بابا نداره

نیستی عزیزم.. اشک می ریزم.. خرابه هم .. با گریه های من بیداره

عمه میگه که بر می گرده.. بابات فراموشت نکرده

عمه میگه میای دوباره.. ولی دلم باورنداره.. باورنداره

دلم گرفته..دلم گرفته

دیشب نبودی.. خرابه ی شام.. گریم گرفت و هی گفتم عمه.. کوشن داداشام.. بابامو می خوام

یه آدم بد.. اومد منو زد.. دلم شکست .. اما نبودی

گفتم که ای کاش ..عموم پیشم بود .. با اون کلاه خود

که این دستای کوچیک.. فدای دستاش.. عموم کجا هست..فدای اخمش.. فدای پیشونیش و زخمش

امروز به خواهرم سکینه.. گفتم بیا بریم مدینه.. بریم مدینه .. دلم گرفته

 وقتی حضرت زینب رسیدن مدینه فرمودن تو شام یاد مدینه بودم...پرسیدن چرا؟؟؟...فرمودن آخه رقیه مثل مادرم زهرا(سلام الله علیها) دست به دیوار راه می رفت...

  مدینه... بیاین بریم مدینه... بیاین بریم مدینه به نیت زیارت...

 السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

 دلم گرفته برایت مدینه مدینه....به یاد حال و هوایت مدینه مدینه...

حاجیا دارن می رن...ثبت نام عمره دانشجویی شروع شده...کربلا که نگذاشتن بریم می گن خطرناکه!!!  کاش می شد که بازم برم تو روضه الجنه...کنار بقیع...مسجد شیعیان... مساجد سبعه....یا رحمه للعالمین...یا رسول الله...آقاجان زود به زود بطلب!

 

و اما حرف آخر:

آن زمان خورشید تابان کوِّرَت

کوههای سخت و سنگین سُیِّرَت
آبها در کام دریا سُجِّرَت
 آتش دوزخ به شدت سُعِّرَت
پس در آن هنگام جنّت اُزلِفت
 خود بداند هر کسی ما اَحضَرَت



 التماس دعا



بی دل ::: جمعه 85/12/11::: ساعت 12:43 عصر

<      1   2   3   4   5   >>   >